جوان آنلاین: این روزها پلیس با عملیاتهای ویژه و مداومی که در پیش گرفته سارقان خشن را یکی پس از دیگری دستگیر میکند. کلیپهایی که پلیس از دستگیری مجرمان خشن در فضای مجازی منتشر میکند، حکایت از آن دارد سارقان به گونهای در مخفیگاهها و محلهای تردد خود غافلگیر میشوند که توان هر عکسالعملی از آنها ساقط میشود. چنانچه هم در این عملیاتها سارقان تصمیم به مقاومت در برابر پلیس را داشته باشند، با شلیک قانونی پلیس زمینگیر میشوند. صبح دیروز مأموران پلیس آگاهی پایتخت ۹۵ سارق و مالخر را که در آخرین طرح ضربتی به دام انداخته بودند در محوطه پلیس آگاهی به صف کردند.
برخورد قاطع با سارقان خشن
سردار علی ولیپورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در حاشیه طرح دستگیری سارقان گفت: در این عملیات که با هدف ارتقای امنیت عمومی و مقابله با جرائم خشن به مرحله اجرا درآمده مأموران پلیس آگاهی پایتخت ۹۵ سارق سابقهدار و خشن را شناسایی و با هماهنگی دستگاه قضایی در نقاط مختلف پایتخت دستگیر کردند. مأموران در بازرسی از مخفیگاه این مجرمان، ۲۳۵ دستگاه گوشی تلفن همراه مسروقه و مقادیر زیادی اموال سرقتی از جمله طلاجات و ارزهای خارجی که از منازل شهروندان به سرقت رفته بود، کشف و ضبط کردند که ارزش تقریبی اموال مکشوفه تا این لحظه بیش از ۳۰ میلیارد تومان برآورد شده است. وی ادامه داد: یکی از اولویتهای اصلی پلیس آگاهی، شناسایی و برخورد سریع با سارقان خشن است. افرادی که در صحنه سرقت یا دستگیری مقاومت یا درگیر شوند پلیس با اقتدار کامل با آنها برخورد قاطع میکند.
رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ با اشاره به جلسهای که با ریاست محترم دادگستری و دادستان محترم تهران داشته، گفت: مقرر شد پرونده این سارقان، بهصورت ویژه و در کمترین زمان ممکن رسیدگی شود. امیدوارم با صدور احکام بازدارنده و مؤثر، نهتنها مجازات متهمان تضمین شود، بلکه مانعی برای تکرار جرم توسط این افراد در آینده ایجاد شود.
وی در پایان با هشدار جدی به سارقان اعلام کرد: سارقان خشن باید بدانند که پلیس در صحنه وقوع جرم و همچنین هنگام شناسایی و دستگیری با آنها هیچگونه مماشاتی ندارد و در سریعترین زمان ممکن آنها را شناسایی و دستگیر خواهد کرد. همکاران ما طبق قانون و با اقتدار کامل عمل میکنند و در صورت مقاومت مجرمان، برخورد قاطع و قانونی انجام خواهد شد.
گفتوگو با یکی از متهمان/ قتل در زندان
یکی از سارقان دستگیر شده در طرح مأموران پلیس آگاهی بردیا نام دارد. او الان ۳۴ ساله است، اما به گفته خودش اولین بار ۲۱ سال قبل به اتهام سرقت دستگیرشده و مدتی را در کانون اصلاح تربیت سپری کرده است. وی کلکسیونی از جرائم در پروندهاش ثبت شده و حتی بهخاطر قتلی که مرتکب شده، پای چوبه دار هم رفته، اما اولیای دم به او زندگی دوباره دادهاند.
بردیا به چه جرمی دستگیر شدی؟
موبایل سرقت میکردم. ما دو نفر بودیم که با موتورسیکلت در خیابانهای شمالی و مرکزی شهر پرسه میزدیم و موبایلقاپی میکردیم. البته من ترکنشین بودم و موبایل را از دست شهروندان میقاپیدم و همدستم راننده موتور بود.
روزی چند دستگاه موبایل سرقت میکردید؟
بستگی به حال و روزمان داشت. اگر حال داشتیم سه تا پنج موبایل میزدیم و اگر حال نداشتیم به یک سرقت هم قانع بودیم.
از کی شروع به سرقت کردید؟
خیلی وقت نیست. پارسال از زندان آزاد شدم و مدتی خلاف را کنار گذاشتم، اما از چند وقت قبل دوباره با دوستم شروع به سرقت کردم.
به چه جرمی در زندان بودی؟
آخرین بار به جرم قتل در زندان بودم.
پس درست است که کلکسیونی از جرائم در پروندهات ثبت شده است؟
بله، من علاوه بر سرقت و درگیری با قتلی که چند سال قبل مرتکب شدم، جرائمم کامل شد.
با چه انگیزهای و کجا مرتکب قتل شدی؟
در زندان مرتکب قتل شدم. سال ۸۶ به جرم سرقت دستگیر شدم و به زندان افتادم، چون سابقهدار بودم، قاضی حکم سنگینی به من داد و چند سالی در زندان بودم که مرد جوانی به نام بهزاد به جرم سرقت منزل همبندم شد. او برای همه شاخ و شانه میکشید و میخواست از دیگران زهرچشم بگیرد و به قول خودش میخواست به زندانیهای دیگر بفهماند که گندهلات زندان اوست. البته خیلیها از او حساب میبردند، اما برای من که چندین سال از عمرم را در زندان سپری کرده بودم و کلی سابقه داشتم، سخت بود که به من دستور بدهد. بههرحال چند باری با هم درگیری و مشاجره داشتیم و به او گفته بودم که شاخت را میشکنم. روز حادثه به من فحش ناموسی داد که خیلی عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. هر دوی ما چاقو داشتیم که او را با چاقو به قتل رساندم. قرار بود چند روز بعد از زندان آزاد شوم، اما به جرم قتل اینبار محاکمه و به قصاص محکوم شدم.
چطور رضایت گرفتی؟
واقعیتش امیدی به زندگی نداشتم و شب و روز را برای اجرای حکم میشمردم. دوستانی داشتم که از زندان آزاد شدند و به سراغ خانواده مقتول رفتند و از بدبختیهای من به آنها گفتند. خانواده بهزاد فهمیدند که من خیلی بدبخت هستم و البته تلاش مددکاران و تیم صلح و سازش هم بیتأثیر نبود. در نهایت روزی که اولیای دم میخواستند حکم را اجرا کنند، گفتند مرا بخشیدهاند. باورش برایم سخت بود، چون طناب دار به گردنم آویخته شده بود و نفسهای آخر را تجربه میکردم که اولیای دم به من زندگی دوباره بخشیدند.
چرا زندان برای تو تجربه نشد؟
گفتم که من بدبختم و قبل از این معتاد به شیشه بودم و وقتی آزاد شدم دوباره شروع به مصرف کردم و برای هزینه مواد سرقت میکردم. واقعیتش من میخواهم از خودم انتقام بگیرم.
چرا؟
بهخاطر اینکه از دوران کودکی در زندگی موقعیت زندگی پیدا نکردم. سه ساله بودم که مادرم طلاق گرفت و من و پدرم را تنها گذاشت. محبت مادر و پدر را نچشیدم و خیلی زود معتاد شدم و در ۱۳ سالگی به اتهام سرقت دستگیر و به کانون اصلاح و تربیت منتقل شدم. پس از آزادی از کانون، سرقتهایم را ادامه دادم و چندی بار دستگیر شد و بعد هم به زندان افتادم.
چه توصیهای به شهروندان داری که در دام موبایلقاپان گرفتار نشوند؟
به هشدارهایی که پلیس میدهد، گوش کنند. مثلاً در هر مکانی تلفن همراهشان را مخصوصاً اگر گرانقیمت است از جیبشان بیرون نیاورند. از هندزفری استفاده کنند و حواسشان را بیشتر جمع کنند. ما سارقان معمولاً بیشتر به سراغ افرادی میرویم که به نظر میرسد حواسپرت هستند و به اطراف خود توجهی ندارند و گوشی گرانقیمت هم در دست دارند.
گفتوگو یا یکی از سارقان/ فرار به سبک سریال فرار از زندان
یکی دیگر از سارقان نامش داوود است، اما دوستانش به او دیوید میگویند و خودش دوست دارد به او مایکل اسکافیلد ایرانی بگویند. داوود عاشق هیجان و فیلمهای پلیسی است و میگوید اگر پایم به زندان برسد حتماً نقشه فراری به سبک سریال فرار از زندان را طراحی و عملی خواهم کرد.
داوود چرا دوست داری مایکل اسکافیلد صدایت بزنند؟
من عاشق فیلمهای هیجانی هستم و فکر کنم ۱۰، ۱۱ سالم بود که سریال فرار از زندان را تماشا میکردم و از نقش مایکل اسکافیلد خیلی خوشم میآمد. او خیلی باهوش و زیرک بود و همیشه با او همذاتپنداری میکردم.
به همین دلیل تصمیم گرفتی سارق شوی و بعد از زندان فرار کنی؟
نه، من تازه پایم به دنیای سارق باز شده و سابقهای ندارم و اینکه وارد جرگه خلافکاران شدم اصلاً ربطی به دوست داشتن مایکل اسکافیلد ندارد.
چرا شروع به سرقت کردی؟
دوست داشتم راه صد ساله را یکشبه طی کنم. از همان دوران کودکی بلندپرواز بودم و میخواستم به هر چه که اراده میکنم بدون هیچ زحمتی برسم، به همین خاطر هم با دوستم شروع به سرقت کردیم. البته خیلی باهوش هستم و وقتی شروع به سرقت کردم، تصمیم گرفتم اگر به زندان افتادم به سبک سریال فرار از زندان، نقشه فرار را اجرا کنم و مانند اشرف پروانه که خیلی حرفهای از زندان رجاییشهر فرار کرد و به شهرت رسید برای خودم اسم و رسمی دست و پا کنم و بین خلافکاران مشهور شوم. اولین بار که دستگیر شدم، نقشهام را اجرایی کردم و موفق هم شدم و الان هم دوست دارم در زندان مثل مایکل اسکافیلد فرار کنم.
در سؤال قبلی گفتی سابقهای نداشتی، اما الان میگویی یکبار دستگیر شدی و فرار کردی؟
بله، سابقهای ندارم و الان هم که دستگیر شدهام به همان اتهام قبلی است که دستگیر شده و فرار کرده بودم.
چطور و از کجا فرار کردی؟
من و همدستم در خیابانهای تهران موبایلقاپی میکردیم، به همین خاطر هم تحت تعقیب پلیس قرار داشتیم. چند ماه قبل همراه همدستم در یکی از خیابانها به دنبال سوژهای بودیم که تلفن همراهش را سرقت کنیم. حدود ظهر بود و زن جوانی را برای سرقت تلفن همراهش تحت نظر داشتیم که مأموران به ما مشکوک شدند و دستور ایست دادند. فرار کردیم که در تعقیب و گریز، مأموران چند تیر هوایی شلیک کردند و همدستم تعادل موتورش را از دست داد و به زمین خوردیم. یکی از پاهایم شکست و برای درمان به بیمارستان منتقل شدم و همان روز نقشه فرار از بیمارستان را طراحی و اجرا کردم.
چطور با پای شکسته از بیمارستان فرار کردی؟
سرباز وظیفهای که مراقبم بود، خوابش برد و من هم فرار کردم. البته قبلش از او خواستم بودم دستبند دست و پایم را باز کند تا به دستشویی بروم و او هم باز کرد. فکر نمیکرد بتوانم با پای شکسته فرار کنم، اما از فرصت استفاده کردم و خودم را به موتورخانه رساندم و از روی دیوار فرار کردم. البته خیلی سخت بود و از درد پا به خودم میپیچیدم و حتی نزدیک بود از درد بیهوش شوم، اما تحمل کردم.
پس از فرار به کجا رفتی؟
پس از فرار از بیمارستان، خودم را به خانه یکی از دوستانم رساندم و بعد هم به یکی از شهرستانها رفتم و مدت هفت و هشت ماه با هویت جعلی زندگی کردم. البته در این مدت آواره بودم و خیلی به من سخت گذشت و همیشه در هول و هراس پلیس بودم.
تصمیم به فرار از کشور نگرفتی؟
قصد داشتم از کشور فرار کنم و یکی از دوستانم مرا به قاچاقچی انسان معرفی کرد. پول زیادی به او دادم و قرار بود مرا ابتدا به ترکیه ببرد و بعد از آنجا به یونان و آلمان منتقل کند، اما قاچاقچی سرم کلاه گذاشت و ناپدید شد.
چطور بازداشت شدی؟
پلیس ردم را زد و چند روز قبل پس از حدود هشت ماه فرار در مخفیگاهم بازداشت شدم.
معتادی؟
نه، اما قرص روانگردان مصرف میکنم، چون حالم را خوب میکند.
پس توهم میزنی؟
نمیدانم، اما فرارم از بیمارستان توهم نیست و واقعی است.
گفتوگو با یک سارق/ دویدن برای سرقت
فریدون پسر جوانی است که از دوران کودکی عاشق رشته دوومیدانی بوده و تصمیم داشته روزی در مسابقه دوی سرعت شرکت کند، اما در نشست و برخاست با افراد خلافکار معتاد و سارق شده است. این متهم پارکوکار است و پس از سرقت کارت عابربانک افراد سالخورده و خردسال با سرعت جت فرار میکرده است.
فریدون! شیوه سرقتتان چگونه بود؟
من و همدستم مقابل عابرنکها میرفتیم و کارت عابربانک افراد سالخورده یا خردسال را سرقت و فرار میکردیم.
سابقه داری؟
من سابقهای ندارم، اما همدستم سابقه سرقت دارد.
همدستت این ایده را داد؟
نه، یکبار که برای برداشت پول به عابربانکی رفته بودم، پیرزنی از من خواست به او کمک کنم. معمولاً افراد سالخورده و خردسال برای انتقال پول یا پرداخت قبض با عابربانک مشکل دارند و از دیگران کمک میگیرند. آن روز همراه دوستم بودم و من به آن پیرزن کمک کردم و همان زمان ایده سرقت به این شیوه به ذهنمان رسید. فکر کردیم به راحتی میتوانیم کارت عابربانک آنها را سرقت کنیم و از طرفی هم آنها به ما اعتماد میکردند و رمز آن را برای انجام تراکنش در اختیار ما قرار میدادند.
فکر نمیکردید حین سرقت دستگیر شوید؟
نه، من دونده هستم و وقتی کارت عابربانک را سرقت میکردم مثل جت سرعت میگرفتم و خودم را به همدستم که با موتورسیکلت روشن آماده حرکت بود، میرساندم و دو نفری فرار میکردیم.
ورزشکاری؟
من از دوران کودکی علاقه زیادی به رشته دوومیدانی داشتم. در دوران مدرسه هم در مسابقات این رشته شرکت میکردم و خیلی دوست داشتم روزی قهرمان دوی سرعت شوم.
چرا ورزش را ادامه ندادی؟
در رفت و آمد با دوستان ناباب معتاد شدم. من قبل از اینکه معتاد شوم هر روز چندین کیلومتر میدویدم و پارکوکار حرفهای هم هستم، اما الان به خاطر اعتیاد خیلی زود نفس کم میآورم.
چرا از چاقو استفاده میکردید؟
ما معمولاً داخل خیابانها پرسه میزدیم و وقتی میدیدیم فرد سالخوردهای یا خردسالی پشت دستگاه عابربانکی است به بهانه برداشت پول به آنها نزدیک میشدیم. اگر سوژه از ما کمک میخواست و رمزش را در اختیار ما قرار میداد که من با برداشتن رمز به سرعت فرار میکردم، اما اگر کمک نمیخواست و متوجه میشدیم پول زیادی در کارتش دارد با تهدید چاقو کارت عابربانک و رمزش را میگرفتم و فرار میکردم و خودم را به همدستم میرساندم.
ظاهراً چند نفر را هم زخمی و به پرتگاه مرگ کشاندی؟
افراد زیادی را که مقاومت میکردند، تهدید کردم و آنها هم کارتشان را به من میدادند، اما در میان سوژههایم با دو نفر به خاطر اینکه کارت عابربانکشان را ندادند، درگیر شدم. یک مورد مرد اتباعی بود که کارت عابربانکش را به من نداد و مقاومت کرد و من هم او را با چاقو زدم که بعد متوجه شدم از ناحیه قفسه سینه و کتف ۷۰ بخیه خورده است. یک مورد دیگر هم کودک خردسالی بود که کارتش را نمیداد و مجبور شدم او را هل بدهم و کارت عابرش را سرقت کردم که زخمی شد.
فکر نمیکردید با این شیوه خشن، جان کسی را بگیرید؟
(سکوت میکند)
چقدر از سرقتها گیرتان آمد؟
حدود ۱۵۰ میلیون تومان گیرمان آمد که همهاش دود شد و هوا رفت.